سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 4
کل بازدید : 319146
کل یادداشتها ها : 81
خبر مایه

موسیقی


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

یکی از کارمندان عالی رتبه شهرداری نقل کرد که: 
به علتی مرا از شهرداری اخراج نمودند. رفتم خدمت حاج شیخ حسنعلی نخودکی، ایشان فرمودند:«نمازهایت را اول وقت بخوان، چهل روز دیگر کارت درست میشود.»
 مدت یک ماه گذشت اثری ظاهر نشد مجدداً مراجعه کردم فرمودند:«گفتم چهل روز دیگر» 
هر چه فکر کردم آثاری و امیدی در ظاهر نبود روز چهلم در خیابان نزدیک یک قهوهخانه نشسته بودم.  
شهردار سابق مشهد آقای محمدعلی روشن با درشکه از آن محل عبور میکرد بلند شده سلام کردم. درشکه را نگاه داشت پرسید چرا این جا نشستهای مگر کاری نداری؟ شرح حال خود را گفتم. 
گفت با من بیا. با ایشان سوار درشکه شدم، رفتیم به استانداری و فوری دستور داد رفع اتهام از من کرده مرا به خدمت برگرداندند و درست قبل از ظهر چهلمین روزی که مرحوم حاج شیخ فرموده بودند حکم اعاده به خدمت مرا داده و مشغول کار شدم.
منبع: کتاب نشان از بی نشانها، کرامات شیخ حسنعلی نخودکی، مقدادی  

فهرست


  
ماشا الیلیکینا» نام مشهوری در روسیه و مناطق روسی‌زبان است. او حدود 2 سال پیش به عنوان یک هنرپیشه جذاب و یک مدل زیبا مطرح بود و شهرت و محبوبیتش با اوج گرفتن «گروه رقص و موسیقی فابریک» در روسیه، به بالاترین حد رسید.

به گزارش ابنا، ماشا الیلیکینا، ستاره سابق سینما، رقص و موسیقی، اینک حجاب اسلامی در بر دارد و به تدریس در مدارس مشغول است. وی می‌گوید از جلوه‌های کاذب سابق متنفر است و اکنون احساس خوشبختی می‌کند.

آنچه در پی می‌آید مصاحبه سایت روسی Islam.ru با این هنرمند مسلمان شده است:

ماشا الیکینا

• چطور شد که تمام موفقیت‌ها و درخشش‌های خود روی صحنه را زیر پا گذاشتی و به اسلام گرویدی؟

ماشا: من به لطف خداوند به سوی او گام برداشتم. این اراده خدا بود.

• در زمانی که یک خواننده بودی آیا فکر می‌کردی که روزی اسلام بیاوری، روزه بگیری و به حج بروی؟

ماشا: نه؛ حتی به ذهنم خطور هم نمی‌کرد که روزی به حج بروم و از بهترین و گواراترین آب، یعنی آب زمزم بنوشم.

•  آیا راهی که برای مسلمان‌شدن طی کردی، مسیری طولانی بود؟

ماشا: من دو سال است که مسلمان شده‌ام. یک روز مطلع شدم که یکی از نزدیکترین دوستانم بر اثر یک حادثه در شهری دیگر به حالت کما رفته است. من نمی‌دانستم که چطور می‌توانم به او کمک کنم. آن روز برای اولین بار  نماز  خواندم و دست به دعا برداشتم و از خدای بزرگ کمک خواستم.

روز بعد همان دوستم با من تماس گرفت و گفت: «در آن حالات بیهوشی من تو را می‌دیدم و تو خیلی زیاد به من کمک کردی!»، من در آن لحظه بسیار گریستم؛ زیرا برای اولین بار در زندگی‌ام بود که چیزی از خدا می‌خواستم.

• در حال حاضر به چه کاری مشغولی؟

ماشا: من پنج زبان اروپایی بلد هستم و در حال حاضر در مدرسه و دانشگاه تدریس می‌کنم. ضمناً برخی از نت‌های مجاز شرعی را نیز می‌نویسم.

• آیا موسیقی هم گوش می‌دهی؟

ماشا: بله؛ آثار «گروه ریحان»، «گروه سامی یوسف» و «گروه کت استیونس» ( که پس از اسلام آوردن نام خود را «یوسف اسلام» گذاشت) را گوش می‌کنم.

• آیا چیزی از قرآن هم آموخته‌ای؟ آیا آمادگی داری که زبان عربی را هم به آن پنج زبان اروپایی اضافه کنی؟

ماشا: در ابتدا فکر می‌کردم که آموختن زبان عربی مشکل باشد. اما آن را شروع کرده‌ام و خیلی هم آن را دوست دارم و فکر می‌کنم کلیدی برای فهم دانش برتر باشد.

• چرا گرایش به اسلام نسبت به ادیان دیگر بیشتر است؟ و چرا بیشتر کسانی که به اسلام می‌گروند از بین هنرمندان و فعالان در کنسرت و موسیقی هستند؟

ماشا: اسلام نسبت به ادیان دیگر، محکمترین اساس را دارد. تمام قواعد اسلام در زندگی کاربرد دارند. راه اسلام سعادت‌بخش است.

• از اینکه مسلمان شده‌ای چه احسای داری؟

ماشا: احساس خوشبختی. امروز من این فرصت را دارم که مقایسه کنم قبلاً چه بودم و حالا چه هستم. من اکنون با حیات واقعی آشنا شده‌ام، پس خوشبختم.

• و چه تفاوتی با قبل داری؟

ماشا: ایمان به خدا زندگی مرا متحول کرد. میل به عبادت خداوند در فطرت و وجود همه انسان‌ها نهاده شده است. من اطمینان دارم که خداوند به ما تفکر و تعقل نداده است تا بیاییم، زندگی کنیم، بخوریم، بخوابیم و بمیریم. خدا به ما فرصت زندگی کردن داده است تا به او برسیم.

• آیا گاهی به موفقیت‌ها و درآمد سابق خود فکر نمی‌کنی؟ حسرت آن دوران را نمی‌خوری؟!

ماشا: آن جلوه‌ها، پس از مسلمان شدن، برایم بی‌ارزش و منفور هستند.

• از اینکه آشکارا خود را مسلمان معرفی می‌کنی هراس نداری؟

ماشا: نه نمی‌ترسم. برعکس، تکلیف و وظیفه خود می‌دانم که دیگران را از راه گمراهی بازدارم و به عنوان الگویی برای آنها باشم.

• از اینکه عکس‌های سابقت در اینترنت هست ناراحت نیستی؟

ماشا: من خودم دوست ندارم به این عکس‌ها نگاه کنم. اما اشکال ندارد که مردم آنها را ببینند تا برایشان عبرت شود و بدانند که انسان می‌تواند تولد دیگری داشته باشد و از نو به دنیا بیاید. انسان می‌تواند توبه کند و با انجام کارهای خوب، تمام سیاهی‌های گذشته‌اش را پاک کند، ان شاء الله.

• اینک چه چیزی از «اسلام» می‌توانی به دیگران بگویی؟

ماشا: اسلام می‌گوید: «اگر نمی‌توانی راجع به خدا بیندیشی حداقل سعی کن از قید خودت رهایی یابی و پلیدی‌های نفست را مهار کنی؛ رذایلی مانند خودپسندی، تکبر، حسد، ظلم، دروغ، خودستایی و خودنمایی». اگر کسی می‌خواهد به سوی اسلام گام بردارد فقط باید اندیشه کند و از فطرت خود مدد بگیرد.

• چه پیامی برای مسلمانان داری؟

ماشا: آرزو می‌کنم که کارهای نیک و عبادات برادران و خواهران دینی من مورد قبول خداوند متعال قرار بگیرد و رحمت خدا بر خانه‌های آنان ببارد.

• و برای غیر مسلمانان؟

ماشا: امیدوارم کسانی که هنوز به دین اسلام مشرف نشده‌اند لحظه‌ای به خود بیایند و فارغ از انبوه اطلاعات پوچ و بیهوده‌ای که چشم و گوش مردم این عصر را فرا گرفته است کمی اندیشه کنند.

 

منبع: تابناک

فهرست


  

 یه جوون ازم سوال کرد که ما چرا باید نماز بخونیم ، بعدم گفت که دلیل قانع کننده برام بیار که عقلم قبول کنه. اونوقت اضافه کرد : جوونای امروز دیگه بدون دلیل قانع نمی شن ، و تا دلیل نباشه حرفی رو نمی پذیرن. خلاصه توپش حسابی پر بود و جواب می خواست ، اونم جوابی که عقلشو قانع کنه.
خوب بود چی بهش بگم ، بگم : برای این باید بخونی که واجبه ، مشکل این بود که می دونست واجبه ، اما می خواست علت واجب شدنش رو بدونه .
یعنی برای اون جوان اینکه خدا دستور داده کافی نبود که به فرمانش عمل کنه ، اون برای عملش دلیل دیگری می خواست اونم یه دلیلی که عقلش اونو بپسنده و قبولش کنه.
ادامه رو از زبون خودش می گم :
جوان : مگه نمی گیم که دستورای خدا بی علت نیست ؟
مبلغ دینی : درسته خدا که کار بی علت انجام نمی ده .
جوان : پس ما باید علتش رو بفهمیم تا عمل کنیم .
مبلغ دینی : اینجا یه حرف هست : آیا اصلا ما می تونیم علتها رو بفهمیم ؟
جوان : مگه نمی تونیم ؟
مبلغ دینی : همه اش رو که نه ، ولی بعضیاش رو بله ، علتش هم معلومه ؛ چون خدا عقل کله ، خالق ما است ، از درون ما کاملا آگاهه ، از میلیونها سال قبل تا میلیونها سال بعد رو می دونه ، مصلحت فردی و اجتماعی انسان رو در طول سالیان دراز تشخیص میده ، طبیعیه که یه چیزایی رو بدونه که ما ندونیم ، همون طوری که یه انسان دنیا دیده نسبت به یه جوان خام خیلی بیشتر می دونه.
در نتیجه کاملا معقوله که عقل انسان همه علت ها رو نفهمه ، مثل اینکه چرا بعض نمازها سه رکعت و بعضی چهار رکعته ، چرا وضو رو به این ترتیب خاص باید گرفت ، چرا اگه محل مسح خشک نباشه وضو باطله ، چرا اگه یه دقیقه قبل وقت آدم نماز بخونه نمازش درست نیست ؟ و خیلی چراهای دیگه .
پس حالا که انسان نمی تونه همه چراها رو بفهمه .
جوان : ببخشید که حرفتون رو قطع کردم ، اینکه دلیل نمی شه هرقدر که آدم تونست دلیلش رو پیدا می کنه ، اونایی رو هم که علتش رو نفهمید به خاطر دستور الهی عمل می کنه ، اینکه دیگه اشکال نداره ، داره ؟
مبلغ دینی : داره خوبشم داره ، برفرض که علت بعضی رو - مثلا نماز - بتونیم درک کنیم ، سوال اینه که اگه بخاطر اون علت نماز بخونیم درسته یا نه؟
جوان : مگه فرقی هم می کنه که علت عمل کردن ما چی باشه؟
مبلغ دینی : بله چرا که نه ، شما وقتی نماز می خونی می گی نماز می خونم "قربة الی الله" یعنی بخاطر قرب الهی ، بخاطر رضای خدا بخاطر دستور او .
علماء می گن: اگه کسی بخاطر غیر انگیزه الهی عبادت رو انجام بده ، اصلا عبادتش درست نیست ، مثلا کسی که بخاطر سلامتی جسم روزه بگیره ، یا بخاطر فلان فایده که درباره نماز فهمیده - نه بخاطر فرمان خدا - اونو بجا بیاره نمازش باطله.
جوان : من نمی فهمم اصلا کی گفته حرف علما درسته ، من اون چیزی رو که عقلم درک نکنه قبول نمیکنم .
مبلغ دینی : ناراحت نشو ، اشکال نداره ، من از همون راه که گفتی ؛ یعنی عقل ، برات اثبات می کنم که چرا باید عمل ما بخاطر فرمان خدا باشه ، نه دلایل عقلی که خودمون احیانا درک می کنیم ، اما فعلا باید برم بمونه برای بعد.
پایان جلسه اول


شروع جلسه دوم
مبلغ دینی : بحث به اینجا رسید که قرار شد برای شما از راه عقل ثابت کنم که باید بی چون و چرا به دستورای خدا عمل کنیم ، گرچه دلیلش رو هم نفهمیم .
جوان : درسته اما فقط عقل ، نه حرف علما ، نه کس دیگه.
مبلغ دینی : نه حتی قران و روایات فقط عقل.
جوان : درسته
مبلغ دینی : ما اصول دین رو با عقل اثبات می کنیم ، در نتیجه قبول می کنیم که خدایی هست و برای ما قوانین و باید و نباید هایی تعیین کرده.
جوان : خب خدا باشه ، قانون هم تعیین کرده باشه ، چه دلیلی -البته از نوع عقلیش-  وجود داره که ما رو ملزم می کنه که به حرف خدا گوش بدیم.
مبلغ دینی : سوال خوبیه ، معلومه که حواست جمعه ، بدیهیه خود اینکه لازمه آدم به دستورای الهی عمل کنه ، دلیل می خواد.
دلیلش هم اینه که عقل می گه قانون خدا ساخت از قانون انسان ساخت بهتره ؛ چون خودش می دونه چی ساخته و چی براش خوبه ، چی براش بده
درست مثل اینه که شما می ری یه وسیله برقی مثل ماشین لباسشویی می خری برای اینکه بفهمی چه جوری باید باهاش کار کنی که هم درست کار کنه هم زود خراب نشه ، می ری دفترچه راهنمای استفاده رو که همراه ماشین هست می خونی ، خدا هم برای ما دفترچه راهنمایی به نام دستورات دینی فرستاده که بنا به فرمان عقل باید اونا رو به حرفای غیر خدا ترجیح بدیم .
جوان : یعنی هرچی به نام قانون خدا به ما گفتند باید بی چون و چرا قبول کنیم ؟ اینکه نمی شه.
مبلغ دینی : نه اینکه کسی مجبورت کنه ، این یه "باید" عقلیه که می گه : قانون سازنده رو به قانون غیر او ترجیح بده.
جوان : این درست ، اما در جاهایی که دستورای دینی با عقل آدم جور در نمیاد چی؟ بالاخره اونم فهم عقله دیگه .
بذار توضیح بدم : شما می گی عقل می گه از دستورای خدا اطاعت کن ، خب همین عقل اگه به بعضی از دستورای خدا برسه که نمی تونه اونو قبول کنه ، اینجا باید کدوم فهم عقل رو جلو انداخت و به کدوم دستورش عمل کرد؟
مبلغ دینی : اشکال اینه که دستور اولی عقلو  درست بکار نبستی وگرنه اصلا در درستی دستورای خدا شک نمی کردی
جوان : یعنی چی ؟ نمی فهمم.
مبلغ دینی : توضیح می دم ، ببین وقتی که به حکم عقل فهمیدی باید به دستورای  سازنده عمل کنی ، اونم سازنده ای که به همه چیز و همه کس آگاهی داره ، قدرت بی نهایت داره ، از همه مهمتر عادل هم هست و به کسی ظلم نمی کنه ، اینا رو که فهمیدی ، به حرفاش اعتماد پیدا می کنی ، و نتیجه اش اینه که در درستی حرفاش اصلا شک نمی کنی ، و اگه یه جاش با عقلت جور در نیومد نمی گی درست نیست ،  بلکه می گی لابد این مطلب یه دلیلی داره که من نمی دونم.
اساس خیلی از کارها در زندگی همین نوع اعتماده ، و مردم بخاطر اون تن به کارهایی میدن که نمی دونن واقعا نتیجه خوبی داره یا نه ، مثل اعتماد مریض به دکتر برای خوردن دوا یا رفتن به اتاق جراحی ، اعتماد مسافر به راهنما در راههای خطرناک کوهستانی ، اعتمادی که مردم به محصولات غذایی بخاطر مهر استاندارد می کنن ، اعتمادی که به حرف مهندس نسبت به استحکام ساختمان می کنن و ...  
دوست عزیز ، ایمان هم چیزی جز اعتماد به خالقی دانا و عادل و توانا نیست ، کاش اونقدری که ما در موارد دیگه به دکتر و مهندس و موسسه استاندارد اعتماد داریم ، به خدا هم اعتماد داشتیم .
جوان : (بعد از کمی فکر) فکر نمی کردم بتونی منو قانع کنی ، من تا بحال اینا رو که گفتی نمی دونستم ، کاش جوونایی که به خاطر ندونستن این مسئله تو دینشون شل می شن این حرفا رو می شنیدند.
مبلغ دینی : دوست گرامی جوونای مثل شما باید بدونن : اونا اولین کسانی نیستند که درباره این مسائل سوال دارن ، و فکر نکنن که کسی قبل اونا در مورد این مسائل سوال نکرده ، و در نتیجه فکر کنن جوابی وجود نداره .
انسان باید در همه حال اهل تحقیق باشه و بدون اینکه شنیدن دلیل طرف مقابل حرف اونو رد نکنه.
برای شما آرزوی موفقیت دارم.
 این گفتگو از وبلاگ مبلغ دینی کپی شده است http://www.faghir.parsiblog.com/

فهرست


  

سوال :  وقتی انسان  وجود خدا را باور میکند و به او ایمان می اورد ولی در حوزه ی اعمال دینی هنوز مشکل دارد ( مثلا نماز خواندن) آیا دین داری وی اشکال دارد؟ ( البته برای رسیدن به حقیقت در  حوزه ی اعمال دینی کنکاش معرفتی خودش را هم می کند)
پاسخ : هر گاه انسان به چیزی اعتقاد جازم و قطعی پیدا کند یعنی قبول کند و آن را بپذیرد آن وقت به آن چیز ایمان پیدا کرده است. بنابراین  اگر چیزی را پذیرفته باشد  اما جزءباورهای قلبی او نشده و یا التزام عملی پیدا نکرده باشد به گونه ای که عاشقانه بدان عمل کند  بلکه هنوز همراه با شک و گمان باشد  به آن چیز ایمان ندارد  ،چون در ایمان  اطمینان نفس (دل ) نهفته است . در ایمان خوف ودلهره و شک نیست،  دل در حالت اطمینان به سر می برد. در حقیقت ایمان سه جزء دارد: اعتقاد قلبی و اقراربه زبان و عمل کردن بر طبق معتقدات (تفسیر نمونه ج 18 ص 229) البته ایمان مراتبی دارد و  همهء مراتب با هم مساوی نیستند.  یکی از بالاترین مراتب ایمان تسلیم در ظاهر وباطن است؛   تسلیم در برابر حق و راضی بودن به رضای خدا .
حال آیا حقیقت ایمان هم ان اعتقاد جازم همراه با تصدیق قلبی است یا غیر از این عمل به أرکان نیز در حقیقت ایمان دخیل است؟ شکی نیست که بدون تسلیم در برابر پروردگار و عمل کردن به دستورات الهی ایمان محقق نمی شود. بنابراین عمل به أرکان  شرط تحقق ایمان است نه جزء ماهیت ایمان.
                                                                          فهرست


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ