سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 93
کل بازدید : 317076
کل یادداشتها ها : 81
خبر مایه

موسیقی


عاقبت به خیر ی

آهنگرى آهن تفتیده و داغ را با دست از کوره بیرون مى آورد و دستش ‍ نمى سوخت ، علت را به اصرار از او پرسیدند، گفت : در همسایگى من زنى خوش صورت و زیبا بود که شوهرى فقیر و پریشان و بى نام و نشان داشت . خاطر خواه او شدم ، اما نمى دانستم چگونه عشق و علاقه ام را به او ابراز کنم .
تا آن که سالى قحطى شد و اهل شهر همه گرفتار شدند و چیزى براى خوردن نداشتند ولى وضع من خوب بود، آن زن روزى نزد من آمد و گفت : اى مرد! بر من و بچه هایم رحم کن که خدا رحم کنندگان را دوست مى دارد.
گفتم : ممکن نیست مگر آن که کامى از تو حاصل کنم . زن گفت : حاضرم ولى بشرط آنکه مرا جایى ببرى که غیر از من و تو کسی در آنجا نباشد و از این کار باخبر نشود، من قبول کردم و او را بجاى خلوتى بردم ، دیدم زن مثل بید در معرض باد بهار مى لرزد، پرسیدم : چرا مى لرزى ؟ گفت : چون تو بشرطى که با من کردى وفا ننمودى و اینجا غیر از من و تو پنج نفر دیگر حاضرند؛ دو ملک موکل بر من و دو ملک موکل بر تو و خداى شاهد و آگاه بر همه چیز، ناگهان بخود آمدم و متنبه شدم ، از خدا ترسیدم و آتش شهوتم را خاموش ‍ نمودم و از ما ل و ثروت خود او را بى نیاز کردم از آن موقع آتش در دست من اثر نمى کند.
منبع :عاقبت به خیرا ن عا لم ج1،علی محمد عبداللهی.


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ